خدای من
احساسش میکنم
درست در فضا
همه جا
درونم
وجودم
قلبم
تاس را میریزی
میبازی
باختی در کار نیست
آنقدر میبازی تا برنده شوی
با دو چشمان خودم دیدم
اشعارم
نادیده گرفته شد
احساسم دروغ خوانده شد
رفتارم تظاهر خوانده شد
شکستن غرورم
به چه ارزشی ؟
اشتباهات زندگی
گه گاه به گذشته فکر میکنم
پل های پشت سر
مسیر پیش رو
اشتباهات
تجربه
بهای تجربه
برای من که تمام شد
سخت بود
آسان شد
از یاد نمیرفت
فراموش شد
ادامه زندگی
و این جویبار هنوز جاریست
تا ابد خواهد بود !
باز هم احساست میکنم
زلالیت را
چه خوش گفتار و آرامش بخشی
همیشه میروی
این بار را بمان
من با تو حرف دارم
اکنون که از خواب بد
چشم باز کرده ام
کسی جز تو محرم این دل سوخته نیست
ببر
تمام خواب های آشفته ام را به تو میسپارم
ببر
هیچ نپرس
فقط ببر
باشد که در آینده
به وصال معشوق بی کرانت برسی
حتی اگر به وصال معشوقت نرسیدی و
به گلی حیات بخشیدی
نگذار این شومی تبدیل به خار شود
لیاقت تو گلیست سرخ
به یاد آتش عشق
به پاس محبت
هرجا میروی
کسی را سیراب نکن
هیچ موجودی تحمل این همه تلخی و درد را ندارد
ببر
دیگر هیچ نمیگویم
فقط ببر
نوع مطلب :
برچسب ها :